ذهنیت درستی از مسجد و بچه مذهبی ها نداشتم
با این حال به اصرار دوستم صبح یکی از روزهای جمعه را برای فوتبال با بچه های مسجد برنامه ریزی کردم.
از دوستم پرسیدم رئیستون کیه!؟
دوستم گفت: رئیس چیه! سید همونی که پیش بچه ها ایستاده کارهای فرهنگی مسجد بر عهده ش هست.
ناگهان نگاه سید به من افتاد، به سمتم آمد و دستش را دراز کرد و به گرمی احوال پرسی کرد…
آن روز را در تیم آقا سید گذروندم و چند بار بهم پاس داد و در آخر با ایشان دوست شدم و روی زندگی ام تاثیرات مثبت رفاقت با ایشان را دیدم.
من مسجدی شدم و نمازم را مدیون آقا سید هستم…