دلنوشته
من آمده ام به حوزه این آمدن را ازدعاهای کمیل شب های جمعه ازخدا خواسته ام آن هنگام که قطره های اشک برروی گونه ام جاری می شد تمنایم ازتواین بودکه باقدم های محکم وبدون هیچ شک وتردیدی درراه حق قدم بگذارم.
همیشه دوست داشتم درمرزهای جنگی تفنگی بردارم وبه دل لشکردشمن بزنم حال چادرم به عنوان تفنگ، وزبانم برای تبلیغ دین
تفنگی نیست که دشمنانم رانابودکنم بازبان چادردشمنانم راازپای درمی آورم دیروز آنهاباسربندیازینب برروی پیشانی امروزمن مقنعه ام رآ به پیشانی نزدیک میکنم که مبادا باموهای من نگاهی به گناه آلوده شود من درحوزه یاد میگیرم این شلوارهای تنگ وآستین های بالازده وموهای پریشان شده نشانه برتری وبزرگی نیست .بلکه برتری آن است که فاطمه وآرزندگی کنیم وفاطمه واربمیریم.
نویسنده:زهراقاسمی فرد